بروز رسانی ۱۴۰۱/۱۲/۱۳
سایت مشاوره حقوقی در ادامه توضیحات خود در ادامه: انسانیت و جرائم علیه آن (قسمت اول)، در مورد انسانیت و جرائم علیه آن توضیح می دهد :
بند دوم
انسانیت
انسانیت مصدر جعلی از انسان است، تعریف انسان در وهله نخست جنبه عینی وجود او را متبادر به ذهن می کند و در گام بعدی ذهنیت انسان در ارتباط با مفهوم ذاتی او مشخص می گردد.
بهتر بگوییم جنبه عینی انسان وجود خارجی اوست، آن چیزی که می بینیم و می توانیم لمس کنیم، موجودی که روی دو پا می ایستد،
دارای ویژگیهای خاص جمجمه خویش است و به قول فلاسفه وجود متفکر است که با منطق سرو کار دارد.
اما این موجود متفکر و منطقی چگونه به منطق دست یافته و از آن بهره برده است؟
پاسخ را باید در ذهنیت انسان که ناشی از سیستم مغزی اوست جستجو کرد، مغز با دریافت داده های خارج و تنظیم آنها به نحو مطلوب (و البته در شرابطی ممکن و با توجه به عدم اخلال ارگانیسم ) به مرور زمان ذهنیت انسانی را می سازد و این ذهنیت به ارزیابی مسایل و داده ها می پردازد و باز داده های جدید کسب و ارزیابیهای تازه ای به وجود می آید.
شرایط روانی و جبرهای اجتماعی ماده قضاوت فرد را نسبت به خود و محیط ایجاد می کنند در حالی که خود این داده ها از محیط و شریاط خاص فرد متاثر شده است.
به هر حال ذهنیت با معیارهای مختلفی آشنا می شود و به تدریج معیارهای مشترکی با ذهنیت دیگران پیدا می کند.
معیارهای مشترک صرفنظر از تعریف، عمق، بعد، شرایط زمانی و مکانی ونوعشان (که تاثیر هر یک را بدواً تحلیلی و آنگاه ترکیبی می توان بررسی کرد)
عناوینی را به خود می گیرند که گرچه در همه عالم به یکسان تفسیر نمی شوند اما به دلیل اشتراک معنوی در جهات مختلف به اشتراک لفظی می رسند.
وکیل دعاوی حقوقی در توضیح انسانیت و جرائم علیه آن ادامه می گوید:
بدین تعبیر انسان در این اشتراک موجودی است متفکر ، مسئول ، خیر خواه و نه موجودی فاقد تفکر، بی بند و بار و طالب شر و بدی، چنین موجودی در مورد مسایل به تعمق می نشیند، خود را در قبال خود، خداوند و دیگران مسئول می شناسد به ارزشهای فردی خود و دیگران احترام می گذارد، ستمگری را نفی می کند و ستمکشی را تحقیر می نماید، آزادی را دوست دارد و خیر را برای خود و دیگران جستجو می کند، شرور نیست و پلیدی را نمی پسندد و خلاصه علیرغم تفسیرهای موسع این مفاهیم از ناحیه پردازان، در حد توان خویش و با توجه به استعمال این مفاهیم در مواضع عرفی خود (چه در یک جامعه معین و چه در جوامع مختلف) سعی می کند تا انسان باشد و انسانی فکر کند، انسان بودن و انسانی فکر کردن و یا به تعبیر دیگر انسانیت با وجود تفسیر پذیری مفاهیمی تازه نیستند.
بدیهی است فرهنگ جوامع مختلف تعاریف کم و بیش متنوعی از انسانیت می دهند، اما همچنانکه گفته شد وجوه مشترک این تعاریف در آن حد متعارف و منطقی قابل رویت است که بتوان تعریفی از انسانیت داد و آن را جلوه پسندیده کششهای متعالی آدمی به سوی کمال شناخت.
مقصود از این کششهای متعالی مجموعه داده های مورد قبول متعارف اخلاقی اکثریت جوامع انسانی است بی آنکه موارد استثنایی نادیده انگاشته شود، انسانیت در این تعریف سخن شیرین و جذابی برای خوشامد دیگران نیست.
واقعیت جاندار زمانه و گویای سیر آدمی به سوی کمال است، شتابان از کنار آن گذاشتن و دل به نام آن خویش داشتن بی آنکه سر در قدمش نهادن و عبادتش کردن، آرام آرام به قربان فرستادن اوست، کاری که در زمانه ما به آسانی انجام می پذیرد، به سادگی فروریختن دیواری و شکستن شیشه ای،
قسمت ۲
حدود قلمرو و جریام علیه انسانیت
رفتارها و روابط انسانی افراد در جامعه غالباً بر دو محور رفتارهای عاطفی و روابط حقوقی دور می زند، انسان در رفتارهای عاطفی خود نسبت به دیگران محبت می ورزد، مهربانی می کند، خشمگین روابط افراد از این حیث است؛
اما انسان با دیگران روابط حقوقی نیز ایجاد می کند، خانه ای نی خرد یا می فروشد، بستانکار و بدهکار می گردد و نیز اعمالی انجام می دهد که گاه عنوان جرم می گیرد و برای آن مجازات تعیین می شود.
این روابط که به هر حال چندان جدا از روباط دسته اول نیستند اگر در قالبهای مشخص حقوقی قرار گیرند روابط حقوقی افراد را معین می کنند، این روابط هم می توانند موضوع بحث در حقوق داخلی باشند و هم در حقوق بین الملل، مطالعه در حقوق داخلی در زمینه این روابط غالباً ساده تر است زیرا مقررات داخلی بیشتر مدون و قابلیت اجرایی آنها زیادتر است در حالی که در حقوق بین الملل قواعد و مقررات به دلیل عرفی بودن آنها دستخوش تعبیرها و تفسیرها طبق سلایق مختلف دولتها، مقتضیات و اوضاع و احوال می گردد، بدین لحاظ قلمرو و جرایم علیه انسانیت در حقوق داخلی با آنچه در حقوق بین الملل با آن برخورد می شود تفاوت دارد.